کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست پیدا ، این محیط لاجوردی را کنار

    ساقیا دریای می در کشتی ساغر بیار !

    چون به زرین زرورق می مگذارن عمر عزیز

    زین محیط غم که بروی نیست کشتی را گذار

    اندران شبها که خیل ماه بر دارد سپهر

    زینهار از دجله خندق ساز واز کشتی حصار !

    کشتی خورشید پیکر کانعکاس جرم او

    روز روشن می نماید در دل شبهای تار

    هست خرم گلشنی ترکیب او از چوب خشک

    لیک چوب خشک او می آورد پیوسته بار

    مرکبی چوبین روان باباد در رفتن ولی

    نیست هیچ از رفتن او باد را بر دل غبار

    روحش از باد شمال است وروان از آب بحر

    نیست در گیتیجز این آب وهوایش سازگار

    معده او بگذارند سنگ خارا را ولی

    باشد اندر اندرونش آب صافی ناگوار

    آب را هر دم ز پهلویش بود رنگی دگر

    خود همین باشد به غایت عالم حسن جوار

    گردرین کشتی گذارد روزگار خود جهان

    ایمن از موج حواد ث بگذارند روزگار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha