ای حکیمی که چون تو فرزندی
گر تو و چون توئی نبود مراد
زان یکی ذاتی است و آندیگر
زندهٔ مرده چون تو اندزیست
کافرار نیست بهر چیست جهاد
داد گوید هر آنچه بادا باد
روز و شب صاحبان نحوت و آز
نیست ما را چو چشم دل روشن
راه باریک و دور و ویرانست
در دو عالم خدای هر دو جهان
قدرت افزون کند و قرب زیاد
گر کنی ز التفات خود انشاد
روحی فداک کمترین درباب حدیث موتوا قبل ان تموتواحیران و سرگردانم
ما بدین مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر لطف شما پیش نهد گامی چند
چشم بصیرت کور و راه مقصود دور مگر بهدایت هادی طریق سعادت در این ورطهٔ هلاکت جانی بسلامت بیرون برده از چاه ضلالت بدر آئیم و ببرهان عقلی و نقلی آن صاحب دانش و بینش ناسوران سوختگان آتش حسرت مرهم پذیر شود چون استدعا از بندگان عالی چنان بود که چند کلمه منظوم مرقوم فرمایند از این جهت گستاخی شد جواب سئوال منظوم استدعا نمودم و تا بحال نظم و غزلی معروض نشده این هم از التفات سرکار است.
ما چو نائیم و نوا از ما ز تست
ما چو کوهیم و صدا در ماز تست
و اگر در سئوآل خبط و خطائی شده باشد باصلاح آن کوشیده
من هیچم و کم ز هیچ هم بسیاری
از هیچ و کم از هیچ نیاید کاری
جواب و سئوال هر دو از سرکار است (ای دعا از تو و اجابت هم ز تو) والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته