به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عروس صبح دم چون پرده برداشت
جهان را جلوهٔ خور در نظر داشت
طلب کردند موبد را نهانی
که عقدی بست بر رسم مغانی
چو شد شرط زناشوئی همه راست
مراد آماده گشت و داوری خاست
ملک در پرده با دلدار بنشست
به تاراج شکر شد طوطی مست
در او پیچید چون در گل گیائی
غلط کردم که در گنج اژدهائی
شکر خائیده شد در زیرگازش
به حلوا در شد انگشت درازش
به گنج انداخت مارش مهرهٔ خویش
صدف بستد ز باران قطرهٔ خویش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.