به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
برون آمد چو صبح عالم افروز
بسان جوی شیر از چشمهٔ روز
به کوه انداختن فرزانه فرهاد
به کوه سنگ شد چون کوه پولاد
دل خارا به نیروئی همی کند
که در هر ضربتی جوئی همی کند
چو بر کارش فتادی چشم یارش
یکی را ده شدی نیروی کارش
به نظاره شدی گه گه پریروی
نشستی یک زمانی بر لب جوی
چو دیدی دستگاه کوه کن را
گزیدی پشت دست خویشتن را
امیدش را به وعده بند کردی
بدان وعده دلش خرسند کردی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.