کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پاک دینی گفت سی سال تمام

    عمر بی‌خود می‌گذارم بر دوام

    همچو اسمعیل در خود ناپدید

    آن زمان کو را پدر سر می‌برید

    چون بود آنکس که او عمری گذاشت

    همچو آن یک دم که اسمعیل داشت

    کس چه داند تا درین حبس تعب

    عمر خود چون می‌گذارم روز و شب

    گاه می‌سوزم چو شمع از انتظار

    گاه می‌گریم چر ابر نوبهار

    تو فروغ شمع می‌بینی خوشی

    می‌نبینی در سر او آتشی

    آنک از بیرون کند در تن نگاه

    کی بود هرگز درون سینه راه

    در خم چوگان چه گویی، هیچ جای

    می‌ندانم پای از سر، سر ز پای

    از وجودم خود نکردم هیچ سود

    کانچ کردم وانچ گفتم هیچ بود

    ای دریغا نیست از کس یاریم

    عمر ضایع گشت در بی‌کاریم

    چون توانستم ندانستم ، چه سود

    چون بدانستم، توانستم نبود

    این زمان جز عجز و جز بیچارگی

    می‌ندارم چارهٔ یک بارگی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha