کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پاک رایی بود بر راه صواب

    یک شبی محمود را دید او به خواب

    گفت ای سلطان نیکو روزگار

    حال تو چون است در دارالقرار

    گفت تن زن خون جان من مریز

    دم مزن چه جای سلطان است خیز

    بود سلطانیم پندار و غلط

    سلطنت کی زیبد از مشتی سقط

    حق که سلطان جهاندار آمدست

    سلطنت او را سزاوار آمدست

    چون بدیدم عجز و حیرانی خویش

    ننگ می‌دارم ز سلطانی خویش

    گر تو خوانی، جز پریشانم مخوان

    اوست سلطانم تو سلطانم مخوان

    سلطنت او راست و من برسودمی

    گر به دنیا در گدایی بودمی

    کاشکی صد چاه بودی جاه نی

    خاشه روبی بودمی و شاه نی

    نیست این دم هیچ بیرون شو مرا

    باز می‌خواهند یک یک جو مرا

    خشک بادا بال و پر آن همای

    کو مرا در سایهٔ خود داد جای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha