به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
پسر را گفت حلّاج نکوکار
بچیزی نفس را مشغول میدار
وگرنه او ترا معزول دارد
بصد ناکردنی مشغول دارد
که تو در ره نهٔ مرد قوی ذات
که تنها دم توانی زد بمیقات
ترا تا نفس میماند خیالی
بوَد در مولشش دایم کمالی
اگر این سگ زمانی سیر گردد
عجب اینست کاینجا شیر گردد
شکم چون سیر گردد یک زمانش
به غیبت گرسنه گردد زبانش
چو تیغی تیز بگشاید زبانی
بغیبت میکُشد خلق جهانی
بسی گرچه فرو گوئی بگوشش
نیاری کرد یک ساعت خموشش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.