به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دوُم فرزند آمد با پدر گفت
که من در جادوئی خواهم گهر سفت
ز عالم جادوئی میخواهدم دل
مرا گر جادوئی آید به حاصل
تماشا میکنم در هر دیاری
بشادی میزیم بر هر کناری
گهی در صلح باشم گاه در حرب
بوَد جولانگه، من شرق تا غرب
زمانی خویشتن را مرغ سازم
زمانی همچو مردم سرفرازم
زمانی کوه گیرم چون پلنگان
زمانی بحر شورم چون نهنگان
همه صاحب جمالان را به بینم
درون پرده با هر یک نشینم
بهر چیزی که باید راه یابم
ز ماهی حکمِ خود تا ماه یابم
درین منصب تأمّل کن نکو تو
ازین خوشتر کرا باشد بگو تو
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.