کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شنودم کز سلف درویش حالی

    هوای قلیه‌ای بودش بسالی

    چو سیمی دست داد آن مرد درویش

    سوی قصاب راه آورد در پیش

    مگر قصاب ناخوش زندگانی

    بدادش گوشتی چو نان که دانی

    چو پیر آن گوشت الحق نه چنان دید

    سراسر یا جگر یا استخوان دید

    جگر خود بود یکباره دگر خواست

    که کار ما نیاید بی جگر راست

    دل ما غرقهٔ خون شد بیک بار

    چه می‌خواهند زین مشتی جگر خوار

    نه ما را طاقت بارگران است

    نه ما را برگ بی برگی جانست

    چنان غم یار ما شد در غم یار

    که نیست از کار غم ما را غم کار

    اگر گردون بمرگ ما کند ساز

    غم عشقش کفن ازما کند باز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha