کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صوفئی رادید یک روزی نظام

    در وفا و عهد و در صفوت تمام

    گفت از من هرچه میخواهی بخواه

    زانکه تو محتاجی و منپادشاه

    گفت چون از حق نخواهم هیچ چیز

    از تو هم الحق نخواهم هیچ نیز

    گفت اگر چیزی نمیباید ترا

    حاجتی کن آن من باری روا

    آن نفس خالص که با حق باشدت

    کان نفس ملکی محقق باشدت

    آن نفس گر یاد آری از نظام

    آن نفس جاوید او را میتمام

    صوفیش گفت اینت مرد بی خبر

    آن نفس گر با خدای دادگر

    نقد من گردد مرا بیرون کند

    آنکه نبود هیچ یادت چون کند

    چون من آنجا در نگنجم بیشکی

    چون توانم رفت آنجا اندکی

    گنج موئی نیست کس را آن زمان

    گر همه موئی نگنجی در میان

    من چو برخیزم در آن ساعت ز راه

    دیگری را چون برم آنجایگاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha