کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس عجب دیوانهٔ فرتوت بود

    دایمش نه جامه و نه قوت بود

    عاشقی خوش بود و مجنونی شگرف

    غرقهٔ دیرینهٔ این بحر ژرف

    روز و شب میسوختی از عشق دوست

    هرکه میسوزد ز عشق او نکوست

    روزگاری بود تا در صد عنا

    گرد او میگشت گرداب بلا

    لاجرم در جملهٔ عمر دراز

    شادمان دستی بدل ننهاد باز

    از شراب نامرادی مست بود

    زیر پای پیل محنت پست بود

    دایماً میگفت با چشم پر آب

    ای خدا بازت دهم آخر جواب

    وقت مردن بیدلی را خواند او

    پس وصیت کردش و بنشاند او

    گفت چون جانم برآید از تنم

    برکش از بهر کفن پیراهنم

    پیش دل بشکاف از بیرون من

    پس برون کن این دل پرخون من

    برکفن بر سنگ گور و خشت و خاک

    بر خط از خون دلم بنویس پاک

    کاخر این بیدل جوابت باز داد

    مرد و مشتی خاک و آبت باز داد

    مینگنجیدی تو با او در جهان

    با تو بگذاشت او جهان رفت از میان

    جانش شب خوش کرد و تن ناشاد شد

    وز جهان جان ستان آزاد شد

    گر جهان و جانشود در مفلسی

    دایماً جان و جهان را تو بسی

    من چه خواهم کرد پیدا ونهان

    بی تو ای جان و جهان جان و جهان

    تامرا از عمر میماند نفس

    مذهبم الجار ثم الدار بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha