کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شیر دین سفیان ثوری شمع شرع

    گفت قوم خویش را کای جمع شرع

    لذت و خوشی خوردن در طعام

    بیش چندان نیست کز لب تا بکام

    این قدر ره صبر کن آسان بود

    تا خوش و ناخوش ترا یکسان بود

    میزنی بیهوده همچون سگ تگی

    تو کئی در صورت مردم سگی

    تاترا یک استخوان آید بدست

    عمر و جانت از دست شد ای سگ پرست

    تو همای روح را ده استخوان

    زانکه بس افسوس باشد سگ بدان

    قوت مردان روح را جان دادنست

    چیست قوت تو بسگ نان دادنست

    ای بسگ مشغول گشته ماه و سال

    چند خواهی بود با سگ در جوال

    گر بامر سگ شوی در کار تیز

    از سگان خیزی بروز رستخیز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha