به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هست در دریا یکی حیوان گرم
نام بوقلمون و هفت اعضاش نرم
نرمی اعضای او چندان بود
کو هر آن شکلی که خواهد آن بود
هر زمان شکلی دگر نیکو کند
هرچه بیند خویش مثل او کند
چون شود حیوان بحری آشکار
او بدان صورت درآید از کنار
چون همه چون خویش بینندش ز دور
کی شوند از جنس خود هرگز نفور
او درآید لاجرم از گوشهٔ
خویش را سازد از ایشان توشهٔ
چون طلسم او نگردد آشکار
او بدین حیلت کند دایم شکار
گر دلت آگاه معنی آمدست
کار دینت ترک دنیا آمدست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.