انسان موصوف است به صفات کامله که حق تعالی به آن متصف است، غیر از وجود ذاتی؛ و هر صفتی که در نفس [است]، خودِ آن صفت از جانب حق سبب معرفت حق است. پس هر صفتی که آینهای است که متصف است به حدوث، ذیل است بر قدم حق و سبب در معرفت او؛ و وجود ما از حق دلیلی قاطع است بر آن که وجود حق از ذات حق است، نه از غیر؛ چه او واجبالوجود است، پس ذات ما دلیل است بر ذات او و صفات ما دلیل است بر صفات او. بشناس نفس خود را تا بشناسی عالم [را] و بشناس خود را از برای آنک انسان مندرج است در او جمیع قوابل کلیه. پس چون بشناخت نفس خود را و حال آن که او بعض عالم است، پس بشناخت همه عالم را، حاصل شد معرفت انسان او را به حضور معرفت کل واحد. اگر ظاهر شود بر حسب کثرت در مظاهر، قادح نباشد آن کثرت در وحدت وجود واحد؛ که توحید کرده او را نسبتی دائم است همچون نسبت واحد به جمیع اعداد که متحقق نمیشود هر عددی الا به واحد؛ و اگر فرض کنند که مرتفع شود واحدی از اعداد، مستحق نشود حقایق اعداد نفس معنایی را معنای حقیقی، چه دو به یکی دو باشد و سه به دو و چهار
به سه، همچنین مراتب عددی این است.
تَمَّتِ الرِّسالَة بِعَونِ اللّٰه وَ حُسنِ تَوفِیقِه و الصَّلوة و السَّلام عَلی خَیرِ خَلقِه محمّد و آلهِ و صَحبِه و عِترَتِه اَجمَعِین و سَلَّمَ تَسلِیماً کَثِیراً.
منبع حقیقهالحقائق تارنمای تصوف ایران میباشد.