سؤال : ابصار خداوند متعال را درک نمیکند و تو به خلاف او میگویی و آنچه میگویی حقیقتش چیست ؟
جواب : بر آنچه که گفتیم معنی قول اوست که « درک نمیکند او را ابصار و او ابصار را درک میکند.» یعنی نیست کسی و نیست بصری با او که او را درک کند. پس اگر جایز باشد که در وجود غیر او باشد، جایز است که غیر او، او را درک کند و خداوند سبحانه و تعالی ما را به قولش تنبیه کرد که :
« ابصار او را درک نکنند.» به اینکه سوای او غیری نیست یعنی غیر او، او را درک نکند بلکه اوست که او را درک میکند و او الله است. پس غیری جز او نیست پس او درک کنندهای است که برای خودش و به خودش است و نه برای غیر. پس او را ابصار درک نمیکند چونکه ابصاری، جز وجود او نیست و کسیکه بگوید : همانا آن ابصار او را درک نمیکنند به خاطر اینکه آنها محدث هستند و محدث قدیم را درک نمیکند و قدیم باقی است، این بعد، بعیدی است. خودش را نمیشناسد چونکه نه شیء و نه ابصاری جز او وجود دارد. پس او و وجودش را بدون وجود ادراکی بدون کیفیّت درک میکند و بدون غیرش و برای همین گفتم :
پروردگارم را به او شناختم بدون هیچ شک و ریبی
پس ذات من ذات اوست حقیقتاً بدون هیچ نقص و عیبی
و هیچ غیری بین این دو نیست پس نفس من ظهور کننده غیبی
و کسی که او را به نفس من شناخت بدون هیچ امتزاج و شوبی
واصل شدم به وصال محبوب بدون هیچ بعدی و قربی
و نایل شدم عطای صاحب قدم را بدون هیچ منّتی و سببی
و برای او نفس من فانی نشد و باقی نماند برای او دومی
لیکن به تحقیق که عاری شده از تو از عبدی و از ربی