غير او مشهود نـَبوَد در عيان
مَحو مُوهومات شد اندر بيان
اسم اعلیٰ از مسمّی شد متين
شد برون فرقان حق از آستين
ربّ اعظم ربّ اعلیٰ شأن او
رب اکبر روضه رضوان او
عَرش ها با رفعت شأن بها
بس سرائرها مرفع از سما
االله االله ای قديم لـَم يَزل
قادرِ حَیّ عَطوفِ لا مثل
يک تطرفرما به انظار رحيم
زنده گردان هذه العَظمِ الرّميم
تا نمايم نطق از اسرار تو
در تظهّر آورم اضمار تو
جز توام مقصود نبود در بنا
جز توام معبود نايد در ثنا
سِرّ وحدت را تو فرما آشکار
چند گردم در سما خورشيدوار
اِی حبيب حُبّ محبوب بها
جذب فرما اين عبيد مبتلا
بر بساط عِزّ وحدت مُستقر
ساز از الطاف خود بی حدّ و مر