جام گیتی نمای، کیخسرو را بود. هر چه میخواست، در آنجا مطالعت می کرد؛ بر مغیبات واقف می شد؛ بر کاینات مطّع می گشت. گویند آن غلافی بود از ادیم بر شکل مخروط ساخته، ده بندگشا برآن جا نهاده، وقتی که خواستی که از مغیبات چیزی بیند، آن غلاف را در خرطه انداختی. چون همه بندها گشوده بودی به در نیامدی، چون ببستی درکارگاه خراّط برآمدی، پس وقتی که آفتاب در استوا بودی، او آن جام در برابر می داشت. چون ضوء اکبر بر او می آمد، همه سطوره و نقوش عایناً در او ظاهر می شد، « واذا الارض عُدّت»، «والقت مافیها و تخلّت»،«وأذِنت لرّبها و حُقّت»،«یا ایها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحا فملاقیه»،«لاتخفی منکم خافیة»،«علمت نفسٌ ما قدّمت و اخّرت».
بیت
ز استاد چو وصف جام جم بشنودم
خود جام جهان نمای جم من بودم
در جام جهان نمای می یاد کنند
آن جام دفین، کهنه پیشمینه ماست
جنید راست این بیت:
طوارق انوار یلوح اذا بدت و یظهر کتمان و یخبر عن جمع