ذات تو مقصود از این یاوسین
شخص تو معهود از این حاومیم
سطوتی از قهر و جلال تو بود
نام تو بود آنکه درام الکتاب
گفت اتی الله بقلب سلیم
*****
چهر دل آرای توام الکتاب
لعل دل آرای تو فصل الخطاب
*****
هر چه پدید آید از این شش جهت
نقشه ای از عکس خیال تو بود
نکته ای از دانه خال تو بود
روز قیامت که خدا وعده داده
مژده ای از روز وصال تو بود
مسندی از عز و جلال تو بود
هر چه خدا گفت و پیمبر شنید
در نبی از صورت حال تو بود
لقمه ای از خوان و نوال تو بود
صفحه ای از صف نعال تو بود
جرعه ای از عذب زلال تو بود
خلق جهانرا که عیال تو بود
مهر که پوید بفلک روز و شب
پیک و برید مه و سال تو بود
*****
دم مزن ای دل که همه دم علی است
روح خدا در تن آدم علی است
*****
جلوه ای از روی علی کم نبود
مرغ گل ار یافت بتن جان و دل
از دم عیسی بجز این دم نبود
سایه اش ار بر سر مریم نبود
ای که نه گر کلک تو دادی نظام
کعبه ز میلاد تو این رتبه یافت
در شب معراج که حق با رسول
گفت سخن، غیر تو محرم نبود
گر تو نبودی همه عالم نبود
نام و نشان زادم و خاتم نبود
در ره دل کی بدی این پیچ و تاب
کر شکن زلف تو را خم نبود
*****
فاش بگو کاول و آخر علی است
در دو جهان باطن و ظاهر علی است