ایدون که جهان تیره تر از پر غراب است
وقت من از اندوه وز تیمار خراب است
چشم من از اندیشه این رنج پر آب است
«کامد شب و از خواب مرا رنج و عذاب است
*****
ایدوست بیار آنچه مرا داروی خواب است»
*****
هشدار که چون صورت دیوار نباشی
نقشی عبث از پرده پندار نباشی
نه زنده و نه مرده چو بیمار نباشی
«چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی
*****
این را چه دلیل آری و آن را چه جواب است»
*****
من نیستم آنکس که کند خواب اسیرم
وز خواب رود سوی فلک بانگ نفیرم
من از قدح می نفس خواب بگیرم
«من جهد کنم بی اجل خویش نمیرم
*****
در مردن بیهوده چه مزد و چه ثواب است»
*****
من اشک غم از دل بمی ناب زدایم
من با قدح باده رگ خواب گشایم
کی دیده دو چشم تو که من خواب نمایم
«من خواب ز دیده بمی ناب ربایم
*****
آری عدوی خواب جوانان می ناب است»
*****
طرف چمن و باغ و لب کشت و لب آب
وقت سحر و فصل بهار و شب مهتاب
با ناله مرغ سحر و زمزمه آب
«سختم عجب آید که چگونه بردش خواب
*****
آنرا که بکاخ اندر یک شیشه شراب است.»
*****
دارم عجب از مرد که با دانش و فرهنگ
بیگانه زید یکنفس از باده گلرنگ
روزی بشب آرد که بساغر نزند چنگ
»وین نیز عجبت تر که خورد باده بی چنگ
*****
بی نغمه چنگش بمی ناب شتاب است.»
*****
بی مشغله کودک نبرد ره بسوی خواب
بی زمزمه دانا نکند رو بمی ناب
کی مرد، قدح نوش کند بی دف و مضراب
«اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب
*****
نه مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است.»
*****
دیوانه بود مرد که بیهوده کشد درد
بیهوده بود کار که جز باده کند مرد
در میکده جز باده گساری نتوان کرد
« نه نقل بود ما را نه دفتر و نی نرد
*****
کین هر سه در این مجلس ما دور صواب است.»
*****
ما بیخردان بیخود و سرمست و خرابیم
نز دفتر دانش نه ز دیوان حسابیم
پیش آر کتابی که نه ما مرد کتابیم
« ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم
*****
خوشا که شراب است و کباب است و رباب است»
*****
امروز بتا موسم دلخواه ربیع است
روز می و وقت چمن و گاه ربیع است
هم فصل ربیع آمد و هم ماه ربیع است
بخ بخ زربیعی که بهمراه ربیع است
*****
بی باده چنین روز نشستن نه صواب است
*****
ایدون که دل دوست ز دشمن شده ایمن
بر خیز و بزن ساغری از کله دشمن
بنشین و بده باده ای از خون هریمن
کامروز سلیمانراست بر تخت نشیمن
*****
کامروز هریمن را زی تخته شتاب است