دی شدی مست می ناب و خرابم کردی
داغ بر دست نهادیّ و کبابم کردی
ناصح از من بگذر دیگر و بگذار مرا
چه شدم، این همه کز پند عذابم کردی؟
چون در خانه غارتزده چشمم باز است
تا سپاه مژه را رهزن خوابم کردی
بود ایمن ز خلل، عافیتآباد دلم
تو به یک چشم زدن خانهخرابم کردی
من که میخواندم ازین پیش به طاعت همه را
ناطلب رفته هر بزم شرابم کردی
تا سوال تو کند حیرت میلی افزون
به فسون، بسته زبان وقت جوابم کردی