کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می وصل دادم از کف غم دردسر گرفتم
    تب هجر زد شبیخون ره چشم تر گرفتم
    به دل شراره افشان قدر شرر گرفتم
    همه تن ز آتش دل چو چنار در گرفتم

    *****
    ز دلم خبری نداری ز دلت خبر گرفتم

    *****
    به جهان نمانده هرگز قدری ز مهربانی
    سر خود کشیدم آخر به دیار بی نشانی
    به هوای شاهبازی ز کمال ناتوانی
    پر و بال می نمودم چو تذرو بوستانی

    *****
    تو به عشوه رخ نمودی کمی بال و پر گرفتم

    *****
    سر خویش پیر کنعان به میان پیرهن زد
    ز دو دیده اشک حسرت به چراغ انجمن زد
    به هوای مصر یوسف کف پای بر وطن زد
    دم واپسین زلیخا به همین ترانه تن زد

    *****
    که به جذبه محبت پسر از پدر گرفتم

    *****
    همه عمر طفل اشکم به دو دیده بود حاضر
    دل خسته ام غم خود به کسی نکرد ظاهر
    ز غم قد تو بودم به نهال سرو شاکر
    ز دراز آرزویی من و دست کوته آخر

    *****
    نه تو را به برکشیدم نه دل از تو برگرفتم

    *****
    دل غیر کرده روشن به کرشمه تجلی
    رخ سیدا ز غیرت شده آشنا به سیلی
    منشین دگر چو مجنون به خیال وصل لیلی
    به تلاش گوش منجر نشوی بدین تسلی

    *****
    که ز فرقدان جوزا کله و کمر گرفتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha