سیدای نَسَفی
مسمطات
شمارهٔ ۹: می وصل دادم از کف غم دردسر گرفتم - تب هجر زد شبیخون ره چشم تر گرفتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می وصل دادم از کف غم دردسر گرفتم تب هجر زد شبیخون ره چشم تر گرفتم به دل شراره افشان قدر شرر گرفتم همه تن ز آتش دل چو چنار در گرفتم ***** ز دلم خبری نداری ز دلت خبر گرفتم ***** به جهان نمانده هرگز قدری ز مهربانی سر خود کشیدم آخر به دیار بی نشانی به هوای شاهبازی ز کمال ناتوانی پر و بال می نمودم چو تذرو بوستانی ***** تو به عشوه رخ نمودی کمی بال و پر گرفتم ***** سر خویش پیر کنعان به میان پیرهن زد ز دو دیده اشک حسرت به چراغ انجمن زد به هوای مصر یوسف کف پای بر وطن زد دم واپسین زلیخا به همین ترانه تن زد ***** که به جذبه محبت پسر از پدر گرفتم ***** همه عمر طفل اشکم به دو دیده بود حاضر دل خسته ام غم خود به کسی نکرد ظاهر ز غم قد تو بودم به نهال سرو شاکر ز دراز آرزویی من و دست کوته آخر ***** نه تو را به برکشیدم نه دل از تو برگرفتم ***** دل غیر کرده روشن به کرشمه تجلی رخ سیدا ز غیرت شده آشنا به سیلی منشین دگر چو مجنون به خیال وصل لیلی به تلاش گوش منجر نشوی بدین تسلی ***** که ز فرقدان جوزا کله و کمر گرفتم سیدای نَسَفی