بر سر کوی تو ای شوخ عسس بسیار است
آری آری به شکرزار مگس بسیار است
همچو من سوخته چشم تو کس بسیار است
نظر گرم تو با اهل هوس بسیار است
*****
شعله را میل به آمیزش خس بسیار است
*****
اهل دل را به جهان درد و الم بشناسد
بی ادب هر که شد ارباب کرم بشناسد
کیست تا گرگ ز آهوی حرم بشناسد
مرد باید که بد و نیک ز هم بشناسد
*****
ورنه در زیر فلک ناکس و کس بسیار است
*****
روزیم محنت و منزلگه من درد و غم است
مهربانی ز حریفان طلبیدن ستم است
زین سخن درد من سوخته هر صبحدم است
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است
*****
ور به ناخوش گذرد نیم نفس بسیار است
*****
ای لبت باده پرست و نگهت باده فروش
پا به دامن کش و با غیر مکن جوش و خروش
شنو این پند من امروز اگر داری هوش
گل همین به بهر حرف نیندازد گوش
*****
ورنه درد دل مرغان چمن بسیار است
*****
سیدا سیر چمن ساز در ایام ربیع
چشم بگشای به نظاره گل های بدیع
چند گوئیم که ما را نشود یار مطیع
قابل فیض اسیر دل ما نیست رفیع
*****
ورنه در خانه صیاد قفس بسیار است