کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل چو دید آن شکرین‌لب‌ها و مشکین‌خال او
    می‌شود دیوانه چون من آه و مسکین حال او
    می خرامید آن نگار و در پیش می شد رقیب
    خوش بود عمر ای دریغا مرگ در دنبال او
    هر که را شد دل اسیر زلف مه رویی دگر
    بسته دام بلا شد مرغ فارغ بال او
    قابل تاج سلاطین هیچ می دانی که کیست
    آن سری کاندر جهان شد ساعتی پامال او
    باشد این دل وارهد از دست شاهین غمش
    هست همچو صعوه ای چون باز در چنگال او
    خاطرم در ره تفال داشت پیش آمد رقیب
    خی و ری آمد بلی نیکو نباشد فال او
    لعل او زهاد را سرمست دارد روز و شب
    باده حمراست گویی آن لبان آل او
    کی فروشد او به جان بنده خاک پای خویش
    بهتر از هر دو جهان باشد چو یک مثقال او
    عقل و هوش و جان و دل بربوده از صوفی رخش
    کی تواند گفت شعری خوش زبان لال او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha