کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جام زرین فلک سیم پرا کند به صبح
    جام زرکش به صبوحی زکف سیمبران
    می خور از کاسه به حدی که اگر خاک شوی
    مست گردند ز بوی گل تو کوزه‌گران
    شعلهٔ آتش می را چو مغان سجده گزار
    باشد، آهی بود از سینه ی پرخون جگران
    قدح می همه بر کف نه و،بردیده بنه
    تو چه دانی مگر از جور جهان گذران؟
    خاک در چشم کش از عبرت ازیراک دراو
    ریزریز است چو سرمه، تن صاحب بصران
    شکرین است نبات زمی از بس که مزید
    لب شیرین سخنان ودهن لب شکران
    هنر اکنون همه از خاک طلب باید کرد
    زانکه اندر دل خاک اند همه پرهنران
    از گرانجانی خود همچو قدح سرسبکم
    بر کفم نه سبک ای ساقی ازان رطل گران
    دور این گنبد گردان، چو میم کرد خراب
    شب شده روز من از صحبت این بدگهران

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha