مرگ به زین زندگی، کاین زندگی
هر دمی در محنتی میافکند
این یکی از فاقه تیری میخورد
وان دگر در ملک تیغی میزند
آن، ز بهر نان زمین را میدَرَد
وین پی زر سنگ را میبشکند
عنکبوت اندر زاویا سال و ماه
از پی یک لقمه دامی میتند
وز پی پندار راحت، مورچه
ریزههای دانه را برمیچِنَد
نیست کس را در جهان، آسایشی
هرکه را جانی است، جانی میکَنَد