کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    طبیبی را حکایت کرد پیری

    که می‌گردد سرم چون آسیایی

    نه گوشی ماند فهمم را نه هوشی

    نه دستی ماند جهدم را نه پایی

    نه دیدن می‌توانم بی‌تأمل

    نه رفتن می‌توانم بی‌عصایی

    روان دردمندم را ببندیش

    اگر دستت دهد تدبیر و رایی

    وگر دانی که چشمم را بسازد

    بساز از بهر چشمم توتیایی

    ندیدم در جهان چون خاک شیراز

    وزین ناسازتر آب و هوایی

    گرم پای سفر بودی و رفتار

    تحول کردمی زینجا به جایی

    حکایت برگرفت آن پیر فرتوت

    ز جور دور گیتی ماجرایی

    طبیب محترم درماند عاجز

    ز دستش تا به گردن در بلایی

    بگفتا صبر کن بر درد پیری

    که جز مرگش نمی‌بینم دوایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha