کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سپهر علم و جهان فضیلت آنکه بود
    به جنب قدر تو پستی سپهر اعلا را
    تو آن مسیح سرشتی که می کند باطل
    لبت به گاه سخن معجز مسیحا را
    توئی که نکهت لطف تو کرده شرمنده
    شمایم گل سوری و مشک سارارا
    بقدر رتبه زچار امهات آن خلقی
    که از وجود تو فخر است هفت آبا را
    زطیب لطف تو خجلت فضای تبت را
    زبوی خلق تو غیرت نسیم صنعا را
    اگر چه من به کمال تو در طریق ادب
    برون نهاده ام از حد خویشتن پا را
    تو نیز از سخنان کنایت آمیزی
    که می گدازد چون موم سنگ خارا را
    چنان زخویش برنجاندم که رنجانند
    زخویشتن دل حساد جان اعدا را
    ولی به گفته سعدی که کرده است خجل
    ز نثر خویش ثریا ز شعر شعرا را
    «به دوستی که اگر زهر یابم از دستت
    چنان به صدق واردت خورم که حلوارا»
    فلک جنابا ای آنکه منفعل سازد
    فروغ رای تو خورشید عالم آرارا
    برای مدح تو هر دم بهانه ای جویم
    زبس مدام به دل دارم این تمنا را
    ولی چگونه مدیح تو چون منی گوید؟
    که کرده مدح تو عاجز جریر واعشی را
    ز نظم خویش کنم شرم بهر مدحت تو
    چو آورم به بنان خامه ی گهر زارا
    غریق موجه ی دریای خجلت است آری
    کسی که قطره فرستد به تحفه دریا را
    کند نسیم بهاران به دهر تا خرم
    چو نخل طوبی هر ساله باغ و صحرا را
    نهال عمر تو در باغ دهر خرم باد
    به غایتی که زند طعنه باغ طوبا را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha