سحاب اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۱: سپهر علم و جهان فضیلت آنکه بود - به جنب قدر تو پستی سپهر اعلا را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سپهر علم و جهان فضیلت آنکه بود به جنب قدر تو پستی سپهر اعلا را تو آن مسیح سرشتی که می کند باطل لبت به گاه سخن معجز مسیحا را توئی که نکهت لطف تو کرده شرمنده شمایم گل سوری و مشک سارارا بقدر رتبه زچار امهات آن خلقی که از وجود تو فخر است هفت آبا را زطیب لطف تو خجلت فضای تبت را زبوی خلق تو غیرت نسیم صنعا را اگر چه من به کمال تو در طریق ادب برون نهاده ام از حد خویشتن پا را تو نیز از سخنان کنایت آمیزی که می گدازد چون موم سنگ خارا را چنان زخویش برنجاندم که رنجانند زخویشتن دل حساد جان اعدا را ولی به گفته سعدی که کرده است خجل ز نثر خویش ثریا ز شعر شعرا را «به دوستی که اگر زهر یابم از دستت چنان به صدق واردت خورم که حلوارا» فلک جنابا ای آنکه منفعل سازد فروغ رای تو خورشید عالم آرارا برای مدح تو هر دم بهانه ای جویم زبس مدام به دل دارم این تمنا را ولی چگونه مدیح تو چون منی گوید؟ که کرده مدح تو عاجز جریر واعشی را ز نظم خویش کنم شرم بهر مدحت تو چو آورم به بنان خامه ی گهر زارا غریق موجه ی دریای خجلت است آری کسی که قطره فرستد به تحفه دریا را کند نسیم بهاران به دهر تا خرم چو نخل طوبی هر ساله باغ و صحرا را نهال عمر تو در باغ دهر خرم باد به غایتی که زند طعنه باغ طوبا را سحاب اصفهانی