کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتمش: یارا چرا لاغر بود پیکر مرا؟
    گفت: از عشق میانی همچو مو لاغر مرا
    گفتمش: بهر چه پشتم در جوانی چنبر است؟
    گفت: زان باشد که باشد زلف چون چنبر مرا
    گفتمش: غم بر رگ جانم چرا نشتر زند؟
    گفت: از آن است این که مژگان است چون نشتر مرا
    گفتمش: بهر چه دارم اشک شور و کام تلخ؟
    گفت: از یاد لبی شیرین تر از شکر مرا
    گفتمش: بهر چه دل صد چاک باشد در برم؟
    گفت: از خونریزی ابروی چون خنجر مرا
    گفتمش: ترکا کمان وار از چه شد بالای من؟
    گفت: از ترکان چشمان کمان آور مرا
    گفتمش: بر اشک و رویم بنگر اندر عشق خویش
    گفت: نفریبد کسی هرگز به سیم و زر مرا
    گفتمش: بشمر مرا یک تن ز جانبازان خود
    گفت: ناید این سخن بی ترک جان باور مرا
    گفتمش: جامی بپیما بر من از صهبای ناب
    گفت: کز صهبا لب میگون بود خوشتر مرا
    گفتمش: همرنگ مرجان گوهر اشکم که کرد؟
    گفت: آن کو داده این مرجان پرگوهر مرا
    گفتمش: یک شب به بستر تنگ در برگیرمت
    گفت: کی شاید بجز خورشید هم بستر مرا
    گفتمش: یکره تماشا را بچم در گلستان
    گفت: نیکوتر بود روی از گل احمر مرا
    گفتمش: کز مشک اذفر غالیه بر موی مال
    گفت: بهتر بوی زلف از نافه ی اذفر مرا
    گفتمش: بشمر مرا از چاکران خویشتن
    گفت: بر چرخ است شاخ اختران چاکر مرا
    گفتمش: با این تن سیمین چرا سنگین دلی؟
    گفت: زاده است از ازل با این صفت مادر مرا
    گفتمش: رحمت نیاری هیچ بر جان و دلم
    گفت: رحمت کی سزد اندر دل کافر مرا
    گفتمش: سخت ای صنم دل می رباید حسن تو
    گفت: داد این گونه حسن دلربا داور مرا
    گفتمش: کت در کنار ای مه نشانم عاقبت
    گفت: گر مه بر زمین آری کشی در بر مرا
    گفتمش: کز جنت و کوثر دلیلی بازگو
    گفت: باشد روی و لب آن جنت این کوثر مرا
    گفتمش: کاین عنبرین افسر تو را بر فرق چیست؟
    گفت: خاک پای شه بخشیده این افسر مرا
    گفتمش: برگو کدامین شاه تا بوسم زمین
    گفت: آن شاهی که مهرش شد به دل مضمر مرا
    گفتمش: آن شه که او را ناصر الدین است نام
    گفت: کردی زنده جان زین نام جان پرور مرا
    گفتمش: آن شه که گوید آسمانم خرگه است
    گفت: آن خسرو که گوید اختران لشکر مرا
    گفتمش: در خورد او مدحی توانی ساز کرد؟
    گفت: باشد مدح او از فکرت افزونتر مرا
    گفتمش: در بیشه ی وصفش توانی جست راه؟
    گفت: نبود نیرو کوشنده شیر نر مرا
    گفتمش: هیچ از فروغ رای شه داری نشان؟
    گفت: نبود قدرت تسخیر ماه و خور مرا
    گفتمش: کز عرش اجلالش چه داری آگهی؟
    گفت: نبود رتبه ی معراج پیغمبر مرا
    گفتمش: کز قلزم جود ملک داری خبر؟
    گفت: خواهی غرقه در دریای پهناور مرا
    گفتمش: هیچ از فتوح شاه دانی داستان؟
    گفت: چون شهنامه صد باشد به یاد اندر مرا
    گفتمش: کز مدح خسروزادگان برگو سخن
    گفت: گویم گر نماند عقل از آن مضطر مرا
    گفتمش: ز آنان که باشد ظلّ سلطانش لقب
    گفت: مسعود آنکه ظلّ عون او بر سر مرا
    گفتمش: ز اقبال او گفتن توانی شمّه ای؟
    گفت: آری گر شود اقبال او یاور مرا
    گفتمش: برگو ز رمح جان شکار او حدیث
    گفت: گر بر جای ماند زهره زان اژدر مرا
    گفتمش: زان پهنه برگو کاندران راند حشر
    گفت: آوردی به یاد از عرصه ی محشر مرا
    گفتمش: با رای او هیچ آری از خورشید یاد؟
    گفت: کاری نیست با آن دیده ی اعور مرا
    گفتمش: کاین شه به ملک اسکندر دیگر بود
    گفت: با او ننگ باشد ذکر اسکندر مرا
    گفتمش: عهد ملک یا عهد سنجر خوشتر است؟
    گفت: عهد او به از عهد ملک سنجر مرا
    گفتمش: برگو که وی را خشم عالم سوز چیست؟
    گفت: اگر گویم ز دوزخ برگشاید در مرا
    گفتمش: مسعود عادلتر و یا نوشیروان؟
    گفت: با او قصه ی کسری بشد از بر مرا
    گفتمش: هر کشوری از داد او آباد شد
    گفت: دارالدوله چون شد کو بود کشور مرا
    گفتمش: فرماندهی عادل بدین کشور گماشت
    گفت: بخ بخ آگهی ده زان همایون فر مرا
    گفتمش: دارد حسام الملک از سلطان لقب
    گفت: شد تیغ طرب زین مژده پر جوهر مرا
    گفتمش: با خود نشانی داری از تیغ امیر
    گفت: تیغ جان شکار ابروان بنگر مرا
    گفتمش: کز خوی او با خویش داری نکهتی
    گفت: یابی گر ببویی زلف چون عنبر مرا
    گفتمش: این گونه شعری دیده ای در مدح میر
    گفت: نی شعر ار چه بیش از حد بوَد از بر مرا
    گفتمش: زین پیش گفته است این چنین مدحت کسی
    گفت: نه نبود به یاد از هیچ دانشور مرا
    گفتمش: مدحی بدین صنعت تواند گفت کس
    گفت: الهامی کس ار گوید شمر کافر مرا
    گفتمش: کاین مدحت میر است حرز از هر گزند
    گفت: تا حرزش کنم بنگار در دفتر مرا
    گفتمش: عمر ملک جاوید خواه از کردگار
    گفت: بخشاد این تمنا خالق اکبر مرا
    گفتمش: ماناد عز ظل سلطان مستدام
    گفت: این باشد امید از گردش اختر مرا
    گفتمش: سرسبز بادا نخل اقبال امیر
    گفت: شاخ مدعا زین است بار آور مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha