به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ورود / ثبت نام
ورود به گنجینه فارسی
کاربر جدید هستید ؟
ثبت نام
سفارش های من
پرداختی های من
پیام های من
تغییر کلمه عبور
خروج
صفحه اصلی
ایران بزرگ
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
اسپانسر شوید
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
منوی دسترسی
صفحه اصلی
پیام های من
ایران
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
پشتیبانی مالی از شاعر یا کتاب
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
ورود به صفحه کاربری
تماس با ما
درباره ما
صفحه اصلی
کتابخانه دیجیتال
کتابخانه دیجیتال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
اقبال لاهوری
اقبال لاهوری
جاویدنامه
478
دیباچه : خیال من به تماشای آسمان بود است
مناجات : آدمی اندر جهان هفت رنگ
تمهید آسمانی - نخستین روز آفرینش نکوهش می کند آسمان زمین را: زندگی از لذت غیب و حضور
نغمه ملائک : فروغ مشت خاک از نوریان افزون شود روزی
تمهید زمینی - آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را: عشق شور انگیز بی پروای شهر
زروان که روح زمان و مکان است مسافر را بسیاحت عالم علوی میبرد: از کلامش جان من بیتاب شد
زمزمهٔ انجم : عقل تو حاصل حیات ، عشق تو سر کائنات
فلک قمر : این زمین و آسمان ملک خداست
عارف هندی که به یکی از غار های قمر خلوت گرفته ، و اهل هند او را «جهان دوست» میگویند : من چوکوران دست بر دوش رفیق
نه تا سخن از عارف هندی : ذات حق را نیست این عالم حجاب
جلوهٔ سروش : مرد عارف گفتگو را در ببست
نوای سروش : ترسم که تو میرانی زورق به سراب اندر
حرکت به و وادی یرغمید که ملائکه او را وادی طواسین مینامند : رومی آن عشق و محبت را دلیل
طاسین گوتم: «توبه آوردن زن رقاصهٔ عشوه فروش»
طاسین زرتشت : آزمایش کردن اهریمن زرتشت را : اهریمن
طاسین مسیح: رویای حکیم تولستوی
طاسین محمد: نوحهٔ روح ابوجهل در حرم کعبه
فلک عطارد - زیارت ارواح جمال الدین افغانی و سعید حلیم پاشا : مشت خاکی کار خود را برده پیش
دین و وطن : لرد مغرب آن سراپا مکر و فن
اشتراک و ملوکیت : صاحب سرمایه از نسل خلیل
شرق و غرب : غربیان را زیرکی ساز حیات
محکمات عالم قرآنی - خلافت آدم : در دو عالم هر کجا آثار عشق
حکومت الهی : بندهٔ حق بی نیاز از هر مقام
ارض ملک خداست : سر گذشت آدم اندر شرق و غرب
حکمت خیرکثیر است : گفت حکمت را خدا خیر کثیر
پیغام افغانی با ملت روسیه : منزل و مقصود قرآن دیگر است
غزل زنده رود : این گل و لاله تو گوئی که مقیم اند همه
فلک زهره : در میان ما و نور آفتاب
مجلس خدایان اقوام قدیم : آن هوای تند و آن شبگون سحاب
نغمهٔ بعل : آدم این نیلی تتق را بر درید
فرو رفتن بدریای زهره و دیدن ارواح فرعون و کشنر را : پیر روم آن صاحب «ذکر جمیل»
نمودار شدن درویش سودانی : برق بیتابانه رخشید اندر آب
نمودار شدن درویش سودانی : برق بیتابانه رخشید اندر آب
فلک مریخ - اهل مریخ : چشم را یک لحظه بستم اندر آب
برآمدن انجم شناس مریخی از رصدگاه : پیر مردی ریش او مانند برف
گردش در شهر مرغدین : مرغدین و آن عمارات بلند
گردش در شهر مرغدین : مرغدین و آن عمارات بلند
احوال دوشیزهٔ مریخ که دعوی رسالت کرده : در گذشتیم از هزاران کوی و کاخ
تذکیر نبیهٔ مریخ : ای زنان ای مادران ای خواهران
فلک مشتری - ارواح جلیلهٔ حلاج و غالب و قرة العین طاهره که به نشیمن بهشتی نگرویدند «و بگردش جاودان گرائیدند: من فدای این دل دیوانه ئی
نوای حلاج : ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست
نوای غالب : «بیا که قاعدهٔ آسمان بگردانیم
نوای طاهره : گر بتو افتدم نظر چهره به چهره ، روبرو
زنده رود مشکلات خود را پیش ارواح بزرگ میگوید : از مقام مؤمنان دوری چرا
نمودار شدن خواجهٔ اهل فراق ابلیس : صحبت روشندلان یک دم ، دو دم
نالهٔ ابلیس : ای خداوند صواب و ناصواب
فلک زحل - ارواح رذیله که با ملک و ملت غداری کرده و دوزخ ایشانرا قبول نکرده: پیر رومی آن امام راستان
قلزم خونین : آنچه دیدم می نگنجد در بیان
آشکارا می شود روح هندوستان : آسمان شق گشت و حوری پاک زاد
روح هندوستان ناله و فریاد می کند : شمع جان افسرد در فانوس هند
فریاد یکی از زورق نشینان قلزم خونین : «نی عدم ما را پذیرد نی وجود
آن سوی افلاک - مقام حکیم آلمانی نیچه: هر کجا استیزه ی بود و نبود
حرکت بجنت الفردوس : در گذشتم از حد این کائنات
قصر شرف النسا : گفتم این کاشانه ئی از لعل ناب
زیارت امیر کبیر حضرت سید علی همدانی و ملا طاهر غنی کشمیری : حرف رومی در دلم سوزی فکند
در حضور شاه همدان : زنده رود
صحبت با شاعر هندی برتری هری: حوریان را در قصور و در خیام
حرکت به کاخ سلاطین مشرق : نادر ، ابدالی ، سلطان شهید
نمودار میشود روح ناصر خسرو علوی و غزلی مستانه سرائیده غائب میشود : «دست را چون مرکب تیغ و قلم کردی مدار
پیغام سلطان شهید به رود کاویری: حقیقت حیات و مرگ و شهادت
زنده رود رخصت میشود از فردوس برین و تقاضای حوران بهشتی : شیشهٔ صبر و سکونم ریز ریز
غزل زنده رود : به آدمی نرسیدی ، خدا چه میجوئی
حضور : گرچه جنت از تجلی های اوست
خطاب به جاوید: سخنی به نژاد نو
×
پیام سیستم
×
یادآوری کلمه عبور
آدرس ایمیل :
×
×
ورود به سایت
ایمیل :
رمز عبور :
مرا به خاطر بسپار
فراموشی رمز عبور
آمارگیر وبلاگ