جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۵۵: تا چند مرا جانا از غمزه برنجانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چند مرا جانا از غمزه برنجانی حسن خود و عشق ما گویا که نمی دانی از غمزه کافرکیش دل برد و به جانم زد از تیر جفا زخمی اینست مسلمانی دل دادم و بد کردم بنگر به رخ زردم وآنگاه بسی خوردم از کرده پشیمانی چون زلف دل آویزت هستیم پریشان حال تا چند کشم آخر زین نوع پریشانی دانی که بجز کویت من قبله نمی دانم لیکن تو به از من بس داری و تو می دانی دردی ز فراق تو دارم به دل غمگین گویند طبیبانم ای دوست تو درمانی جانی تو جدا از تن گویند عزیزانم بیچاره جهان بشنو تو زنده بی جانی با خیل خیال تو هر شب به فغان گویم ای نور دو چشم من آخر به که می مانی جهان ملک خاتون