جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۸۴: به حکم آنکه مرا نیست در جهان یاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به حکم آنکه مرا نیست در جهان یاری ز خویشتن بترم نیست در نظر باری مرا نه دل نه دلارام و نه رفیق و نه یار غمم بسیست ولی نیست هیچ غمخواری ز یار هست بسی بر دل ضعیفم بار ولی نمی دهدم یار بر درش باری به دوستی دل ما برد و قصد جانم کرد خدای را که، که دیدست ازین ستمکاری به خواریم همه عالم گواه حال شدند که نیست در همه عالم چو تو جگرخواری به طنز گفت که در کار عشق ما چونی چه بهترست مرا در جهان از این کاری که دید بلبل مستی چو من به باغ جهان که دید چون رخ خوب تو حسن گلزاری رسید ناله زارم به هرکه در عالم به گوش تو نرسیده فغان بیداری هزار بار بیازردم از غم هجران چه باشد ار بنوازی به وصل یکباری جهان ملک خاتون