جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۵۰: آن چه زلفست آن که باز از قهر تابش داده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن چه زلفست آن که باز از قهر تابش داده ای وآن چه نرگسهای مستست آن که خوابش داده ای این چه پیکانست بر جانم بگو زان غمزه ها گوئیا از بی وفایی زهر نابش داده ای دیده بگشادم که تا بینم جمال آفتاب ای دو چشم من چرا بر رخ نقابش داده ای زان لب چو نوش دارو هر دو چشم پرخمار از دل مجروح من گویی کبابش داده ای چشم خون خوارت بسی خوردست خوناب جگر نیک سرمستست دل زان لب شرابش داده ای آن نهال قامتش را بین چو سرو بوستان ای دل مسکین مگر از دیده آبش داده ای دل به چشم جان سؤال از روز وصلت کرده بود گفته ای لالا و از ابرو جوابش داده ای ای طبیب من ز لعلت بوسه ای می خواست دل در جهان وز خون دل دردم جوابش داده ای شهد وصلت چون شود بیرون به کام دل که تو شربتی شیرین تو از لعل مذابش داده ای جهان ملک خاتون