جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۴۵: گفتم که میارید ز بازار بنفشه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتم که میارید ز بازار بنفشه تا خود بچند از لب جوبار بنفشه گفتم [که] ز جوبار و ز بازار نشاید آرند مگر از خط دلدار بنفشه چون دید به گرد رخ او خط دلاویز از شرم خطت گشت نگوسار بنفشه از بوی سر زلف شکن بر شکن دوست در خواب شده نرگس و بیدار بنفشه از روی تعشّق که ببوسد کف پایت با خاک ره از جان شده هموار بنفشه تا بر سر او پای نهی ای بت دلخواه بر خاک فتادست چنین خوار بنفشه تا دسته گل دید به دست بت گلرخ از دسته بدر رفت به یکبار بنفشه سوسن شده آزاد وز چشمان تو نرگس مست او به جهان گشته و هشیار بنفشه هر چند که سر بر سر زانوی غمت هست چون زلف مپیچان تو سر از بار بنفشه جهان ملک خاتون