جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۸۷: بگشای چشم مرحمت و حال ما ببین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگشای چشم مرحمت و حال ما ببین بر جان من ز جور فراقت جفا ببین حالم عظیم ناخوش و دردم ز غم به دل هستی طبیب دل تو به دردم دوا ببین معنی نداند آنکه کند عیب در غمم ای پادشاه صورت حال گدا ببین بردی ز حد جفا صنما هم به سوی ما از روی لطف خویش به چشم وفا ببین بگذر چو سرو ناز و نظر کن ز روی لطف بر حال ما تعدّی هر ناسزا ببین بیگانه وار تا به کی آخر ستم کنی چشم وفا گشای و در این آشنا ببین گر در جهان به خاک منت اوفتد گذر از خاک ما دمیده تو مهر گیا ببین گردی که در هوا رود از خاک پای تو در چشم ما عوض توتیا ببین در خیر کوش و بیش میازار خلق را آری جهان سفله ندارد بقا ببین جهان ملک خاتون