جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۳۲: ناتوانم به غم عشق تو و نتوانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ناتوانم به غم عشق تو و نتوانم که کنم ترک غم عشق تو تا بتوانم تا به کی ز آتش عشق تو جهانی سوزد کز غم هجر تو جانا به لب آمد جانم تو طبیب دل پردرد من خسته دلی تا به کی زان لب شیرین نکنی درمانم تا به پای طلبت گرد جهان می گردم بشد از دست به یکبار سر و سامانم تو به خواب خوش و فارغ ز من ای جان همه شب به فلک می رسد از شوق رخت افغانم تا کی ای دوست نگویی که چنین نتوان زیست نه مرادی ز جهان و نه رخ جانانم من تو را بنده ام ای جان تو خداوند منی من بر اینم چه کنم هرچه تو گویی آنم گر تو گویی ز سر و جان بگذر درگذرم بنده قربان توأم گر بدهی فرمانم مشکل ای دوست تو در دست جهان آمده ای نازنینا مده از دست چنین آسانم جهان ملک خاتون