جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۲۷: ز سوز عشق رخت آتشیست در جانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز سوز عشق رخت آتشیست در جانم که جز وصال توأش چاره ای نمی دانم به بوستان وصالت چو بلبلی مستم ولی ز شوق جمالت هزار دستانم اگر تو شوق من و حسن خود نمی دانی به جان تو که من اخلاص خویش می دانم اگرچه هست شکستی تو را ز صحبت ما من از وصال تو زین بیش صبر نتوانم به دست ما نبود جز سری، جو سرو خرام میان باغ روان تا به پایت افشانم منم ز تیغ فراقت عظیم خسته و زار مگر وصال تو باشد دوای درمانم حکایت شب وصلش ز من مپرس ای دل که من به روی چو ماهش ز دیده حیرانم جهان ز عشق تو جان را نهاده بر کف دست نشسته تا چه دهد آن نگار فرمانم جهان ملک خاتون