جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۰۰: تو شمعی و منت پروانه باشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو شمعی و منت پروانه باشم به عشقت در جهان افسانه باشم اسیر غم به یاد آشنایی ز وصلت تا به کی بیگانه باشم مسلسل مانده در زنجیر زلفش به زاری تا به کی دیوانه باشم تو بر طرف چمن در شادی و من بدین سان با غمت همخانه باشم از آن خال سیاه و زلف چون دام چو مرغی در هوای دانه باشم ندانم تا به کی جان در کف دست خروشان در پی جانانه باشم درین دریا که موجش خون دلهاست به جست و جوی آن دردانه باشم جهان ویران شد از آشوب هجرت چرا من خود درین ویرانه باشم دلم بوسی ز لعلت خواست گفتم اگر فرمان دهد پروانه باشم جهان ملک خاتون