جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۹۳۵: آنکه هرگز نرود یک نفسی از یادم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه هرگز نرود یک نفسی از یادم نکند یک شبی از وصل رخش دلشادم خاک راهش شدم از آتش دل در غم او برد آب رخم و داد کنون بر بادم مرغ زیرک بدم اندر همه دانش لیکن از قضا بین که در این دام بلا افتادم نفسی بر من و بر حال دلم کن نظری که گذشت از فلک سفله بسی فریادم بی رخت گل چه کنم در همه بستان جهان بی قد و قامت رعنات چو سرو آزادم دادم از وصل ندادی و نهادی داغی بر دل ای دوست بگو چند کنی بیدادم جهان ملک خاتون