جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۹۰۴: نمی بیند دلم از یار خود کام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی بیند دلم از یار خود کام فغان از دور جور چرخ خودکام مزاجش توسن و بدخوی و تندست که در عالم نشد با هیچکس رام ز جورش هست بر جای گلم خار بجای باده ام زهرست در کام نکرد آخر جهان با کس وفایی نکویی کن که تا گردی نکونام نداد او کام دل تا خون نگردید بباید ساختن با خویش ناکام در او آرام جستن نیست ممکن که نگرفتست هرگز با کس آرام مکن بر چرخ سفله اعتمادی مشو مغرور بر حسن ای دلارام مسوزم جان به نار هجر جانا منه بر پای دل از زلف خود دام به وصلم شاد گردان ای دو دیده بگفتا رو، که این سودا بود خام من از عشق تو باری سخت زارم نمی دانم که چون باشد سرانجام جهان ملک خاتون