جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۸۲۳: آه ازین شب که نیست پایانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آه ازین شب که نیست پایانش وای دردی که نیست درمانش چون به دستم نمی فتد چکنم شبکی شمعی از شبستانش در دماغ دلم نمی آید نکهتی گل دمی ز بستانش می زنم همچو بلبل سرمست ناله ی شوق در گلستانش آن سهی سرو بین که برپا خاست که به جان آمدم ز دستانش غمزه شوخ او دلم بربود حذر اولی ز چشم فتّانش عید رویش چو رو نمود به خلق ای بسا جان که گشت قربانش گل بود در جهان ولی چون من نبود یک هزار دستانش از کمان خانه ی دو ابرو زد ناوکی بر دلم ز مژگانش تا به سوفار در دلم بنشست در جگر ماند نوک پیکانش از غم دل جهان خراب شود گر نه لطفی کند جهانبانش جهان ملک خاتون