جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۸۱۲: صبا از رخ بکش یک دم نقابش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبا از رخ بکش یک دم نقابش که تا بینم رخ چون آفتابش مگر بر حالم اندازد زمانی نظر زان چشم مست نیم خوابش دو ابروی کماندارش ببیند که باشد با دلم پیوسته تابش اسیر بند زنجیر خودم کرد کمند بند زلف پر ز تابش شدم در کوی او خوارای عزیزان ندیدم نوبتی از هیچ بابش اگر روزی به مهمان من آید برآنم کز جگر سازم کبابش در این عالم ندیدم هیچ عاقل که چون من نیست شیدا و خرابش خط زنگار گونش چون بخواندم نبشتم من ز خون دل جوابش ببیند در جهان چشمم که روزی به رغم دشمنان بوسم رکابش جهان ملک خاتون