جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۷۴۴: بس که کردم در فراق روی جانان انتظار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که کردم در فراق روی جانان انتظار کرد ما را در جدایی زار و حیران انتظار انتظارم مونسی شد گوئیا در روز و شب بس که کردم در غم آن سست پیمان انتظار روزگاری تا دل من درد دوری می کشد بر عناء صبر و بر امّید درمان انتظار هر زمان گویم که ای دل ترک عشق او بگو در وفای بی وفایی چند بتوان انتظار باز گویم بر امید دولت روز وصال عاشاقن را خوش بود بر بوی جانان انتظار دل قوی دار و مترس از هجر او مردانه باش عیب نبود گر کشند از بهر خوبان انتظار در فراق روی او جان از جهان بیزار شد بیش ازین طاقت نمی آرد دل و جان انتظار جهان ملک خاتون