جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۷۱۶: شکر یزدان که مرا مژده جانان برسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکر یزدان که مرا مژده جانان برسید عاقبت درد مرا نوبت درمان برسید ای تن آسوده ز غم باش که جان باز آمد و ای دل از غصّه بپرداز که جانان برسید رنج درویش علی رغم رقیبان بگذشت یوسف مصر نکویی سوی کنعان برسید هم نشد سعی من خسته مسکین ضایع ناله ی مور به درگاه سلیمان برسید رفته بود از غم هجرت سر و سامان بر باد سر به راه آمد و تن باز به سامان برسید نکند جهد سکندر پس از این سود که خضر بی توقّف به لب چشمه حیوان برسید گفتی از دست بده جان و جهان از غم ما هم در آن لحظه بدادیم که فرمان برسید جهان ملک خاتون