جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۹۸: مگر صبا ز سر کوی یار می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر صبا ز سر کوی یار می آید که بوی سنبل گیسوی یار می آید مرا هوای جنون تازه می شود هردم که یاد سلسله ی موی یار می آید معطّرست دماغ دلم به باد سحر از آن سبب که ازو بوی یار می آید روا بود که نویسم ز خون دیده و دل جواب نامه که از سوی یار می آید مرا ز شیوه ی بادام و شکل پسته و گل خیال چشم و لب و روی یار می آید به ماه عید نظر گر کنم حرامم باد مرا چو یاد ز ابروی یار می آید شکایت از غم و جور و جفای دهرم نیست مرا جفا همه از خوی یار می آید دلم به تیغ جفایش بخست جان و جهان خوش است از آنکه ز بازوی یار می آید جهان ملک خاتون