جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۲۲: تا چند با دل من مسکین جفا کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چند با دل من مسکین جفا کند آن بی وفا نگار به ترک وفا کند هست او طبیب این دل محزون ناتوان واجب کند که درد دلم را دوا کند کامم ز شربت شب هجران شدست تلخ کامم چه باشد ار ز لب خود دوا کند او پادشاه حسن و ملاحت از آن شدست تا گوش و هوش و دیده به سوی گدا کند آن سرو نازنین چه شود در میان باغ گر پشت بر جفای خود و رو به ما کند دل برد از دو دستم و در خون جان شدم با دوستان بپرس چرا ماجرا کند حال من غریب که گوید به پیش دوست آری مگر که باد صبا این ادا کند با دلبرم بگوی که بیگانه خو چراست وقتست کاو نظر به سوی آشنا کند جهان ملک خاتون