جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۶۷: مبا دردی که درمانش نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مبا دردی که درمانش نباشد فراقی را که پایانش نباشد حرامش باد آن دل ای دلارام اگر عشق تو در جانش نباشد مرو در راه عشقی ای دل ریش که آن حدّ بیابانش نباشد سری کاو از غم تو پر ز سوداست یقین دانی که سامانش نباشد کسی کاو روی مه رویش را ببیند چرا در عید قربانش نباشد کسی کز روز وصل یار برخورد فراق دوست آسانش نباشد جهانی در فراقت مبتلا شد بجز وصل تو درمانش نباشد دل از دستش برون بردی چه چاره چو بر دل حکم و فرمانش نباشد اگر نانش دهد چرخ کهن سال چه حاصل چونکه دندانش نباشد جهان ملک خاتون