جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۴۴: خسته ی هجر تو را وصل تو درمان باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خسته ی هجر تو را وصل تو درمان باشد دیده اش منتظر دیدن جانان باشد از جفاهای فراق تو نگارا آخر تا به کی کار جهان بی سر و سامان باشد با وجود عدم مهر و وفایی که توراست هرچه فرمان بدهی بر دل ما آن باشد گر دهد رای خداوند به جانم فرمان بنده آنست که او تابع فرمان باشد گر چه عفو تو بسی هست ولی بنده ی تو لاجرم از گنه خویش هراسان باشد مهربانم به رخ مهروشت می دانی که مرا مهر رخت در دل و در جان باشد من به عید رخ او رفتم و دل گفت میا که کجا لاشه ی تو لایق قربان باشد سالها شد به فراق تو نگویی تا کی دل پردرد من از عشق تو نالان باشد دل سرگشته ی بی حاصل سرگردانم چند در عشق رخت غافل و نادان باشد جهان ملک خاتون