جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۵۲۲: از بحر غم دلم به کرانه نمی رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بحر غم دلم به کرانه نمی رسد کشتی وصل ما به میانه نمی رسد چندانکه آه می زنم از تیغ جور تو آن تیر آه ما به نشانه نمی رسد چون زلف دلبران دل سرگشته ام ز غم آشفته شد چنانکه به شانه نمی رسد بسیار محنتی به جهان دیده ام ولی هیچم به درد جور زمانه نمی رسد یار مرا بسیست چو ما یار در جهان ما را خیال یار یگانه نمی رسد چشمم به راه بود که جانان رسد به ما در گوش جان به غیر فسانه نمی رسد جانا چو عهد ما بشکستی به دست جور بر ما تو را گرفت و بهانه نمی رسد یک دم نمی رود ز غم تو که بر دلم از آتش فراق زبانه نمی رسد گفتم به وصل خویش مرا دستگیر باش گفتا وصال ما به جهان نه نمی رسد جهان ملک خاتون